زندگی با طعم سیب...Living with Apple Flavor
اگر داشته های زندگی خود را شمارش کنید؛ مجالی برای شمارش نداشته های زندگی خود نخواهید یافت . . .
مادر گرانقدر شهید (ابن یامین رمضان نژاد فریدونکناری) تعریف می کند: «همیشه آرزویم این بود که پسرم را داماد ببینم. وقتی جنازه ی ابن یامین را آوردند، گفتم سفره ی عقد بچینند. آن روز احساس کردم که حوریان بهشتی در اتاق عقد حضور دارند و برای پسرم که با یکی از آنها وصلت کرده از خوشحالی دف می زنند. زمانی که داشتم به دست و پای ابن یامین حنا می بستم انگار کسی به من گفت: حوریان، حنا را از دست و پای داماد می ربایند... 26 / 3 / 1391برچسب:, :: :: نويسنده : سید احسان حسینی مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست
نتیجه داستان... شما چه نتیجه ای از این داستان گرفتید؟ {لطفا نتایجتون رو در قسمت نظرات ثبت کنید تا بقیه دوستان هم ازش استفاده کنند} 23 / 3 / 1391برچسب:, :: :: نويسنده : سید احسان حسینی ماهنامه { او خواهدآمد } باهدف گسترش معارف مهدویت هرماهه توسط { حلقه منتظر -کانون فرهنگی انصارالحسین(ع) دارگان} تهیه می گردد. علاقه مندان می توانند جهت مشاهده آرشیو و یا ماهنامه های جدید به بخش { ماهنامه اوخواهدآمد } درقسمت موضوعات همین وبلاگ مراجعه نمایند. {جهت مشاهده به ادامه مطلب مراجعه نمایید}
ادامه مطلب ... 14 / 3 / 1391برچسب:, :: :: نويسنده : سید احسان حسینی
غیرتمند نسبت به مقدسات از کودکی
ادبو اولادکم علی حب النبی واَهْلِ بَیْتِهِ وَ عَلى قِراءَةِ الْقُرانِ ؛فرزندانتان را به سه چیز ادب كنید: عشق به پیامبرتان، عشق به خاندان او، و قرآن خواندن (غرر الحكم، ح 448)
![]() از مدینه به سامرایت کشاندند تا آزارت دهند، مزار منورت را ویران کردند تا حرمت را بشکنند، اما من: از هر کس و هر چیز که بیزار و دل آزرده باشم و هر مرام و مسلکی که زندگی کنم، با تمام وجودم دوستتان دارم به شما عشق می ورزم و هرگز به فطرت مادری ام پشت پا نمی زنم! سرور مظلومم! امام علی النقی! هر سال اگر در روز شهادتتان لباس مشکی بر تن نمی کردم، امسال یاد غربتت، مظلومیتت، لبخندهای مهربانت و صدای دعایت که با زهر کینه توزان خاموش شد در شب و روز شهادت لباس عزا خواهم پوشید تا همه بدانند که: تا واپسین لحظه ی زندگیم با محبت تو زندگی خواهم کرد.
*** این مقاله به مناسبت دفاع از حریم ملکوتی امام هادی علیه السلام به شما خوانندگان محترم تقدیم می گردد. از امیرالمومنین علیه السلام(1): خوشا به حال كسى كه محبّت ما اهل بیت در قلب او رسوخ داشته باشد، ایمان در قلب چنین كسى ثابتتر از كوه احد در مكانش خواهد بود. و هر كس كه دوستى ما در قلب او جاى نگیرد ایمان در قلب او مانند ذوب شدن نمك در آب ذوب مىشود.(ترجمه از اسرار آل محمد علیهم السلام، ص: 516).
کودکان و ارتباط با اهل بیت (علیهم السلام)اگر کودکان را دوست دارید به آنها رحم کنید و راه سعادت ابدی را به ایشان نشان دهید. این، بیشترین حقی است که هر کودکی بر گردن والدین خود دارد. اگر محبت پیامبر و اهل بیتش را در قلب کودک نهادینه کنید و او را با این خاندان به گونه ای آشنا کنید که همیشه در مقابل ایشان و مکتبشان سر تسلیم و تواضع فرود آرد، به حقیقت به مهم ترین وظیفه ی والدینی خود عمل کرده اید. زیرا در این صورت راه یک عمر درست زیستن را به او نمایانده اید. اما اگر نسبت به این مسئله بی تفاوت، بی توجه، غافل و ... باشید، هر کاری برای آنها بکنید کار مهمی نکرده اید. کودکی که با عشق به حضرت علی و اولاد علی زندگی می کند، هر چند به راه خطا رود همیشه به اصلاح و هدایت او امید هست. زیرا نقطه ی عطفی در پرونده زندگی او هست که هر وقت به آن رو کند با انرژی فوق العاده ای او را به راه راست هدایت خواهد کرد. دوستدار اهل بیت ممکن است غافل و عاصی باشد، اما گمراه و سرگردان نخواهد بود. او درست و غلط و خوب و بد را می شناسد و هرگاه پرده ی غفلت را کنار زند دست از خطا برخواهد داشت. چنین کسی انسان پستی نخواهد شد. او همیشه یک ترمز قوی برای سقوط در دره ذلت و پستی خواهد داشت.
چگونگی ایجاد محبت اهل بیت در دل کودکانتا قبل از هفت سالگی روح و روان کودک همچون زمین بکری در اختیار والدین است. والدین هر عشق و نفرتی را به آسانی می توانند در دل کودکان جای دهند. اما بعد از سپری شدن این دوران، والدین، تنها تاثیر گذاران و سلطان قلب کودکان نیستند. از این به بعد معلم، دوست، همکلاسی و ... هم در ضمیر کودک صاحب اثر می شوند. امام صادق با توجه به مکتب انحرافی زمانش که مرجئه بود می فرماید: در یاد دادن حدیث به فرزندان خود شتاب ورزید پیش از آنكه مرجئه در تعلیم آنان بر شما سبقت گیرند. بنابراین پایه های اصلی تربیت را باید در این دوران بنا کرد. اما این دوران ،به هیچ وجه دوره ی آموزش کلاسیک نیست. آموزشهای دوره اول زندگی یک کودک، تنها در صورت غیر مستقیم بودن، مطلوب است.از جمله ی این آموزشها، در زمینه ایجاد حب اهل بیت علیهم السلام، عبارتند از شرکت دادن کودکان در مجالس مذهبی مناسب با تحمل و حوصله کودک، استفاده از محصولات فرهنگی محبوب و خوش محتوا با مضمون دینی، ادب و اهمیت والدین نسبت به این مسئله طوری که کودک آن را درک کند، جشن گرفتن در موالید و عزاداری در مصائب اهل بیت هر چند به صورت سبک و مختصر در خانواده و... کودکی که می بیند مادرش برای حل مشکلات زندگی ،به اهل بیت متوسل می شود، کودکی که می بیند پدرش برگه نوشته ای را در کوچه و محل عبور، به خاطر آنکه نام یکی از ائمه بر روی آن است بر می دارد، می بوسد و آن را برای احترام در جیب پیراهنش می گذارد تا به جای مناسب انتقال دهد، قطعا نسبت به اهل بیت بی تفاوت و بی علاقه نخواهد ماند.
کودکان باید محبت به ائمه و تاسی به ایشان در امور عملی زندگی را عملا در زندگی پدر و مادر ببینند و گاهی از روی تقلید، گاهی از روی علاقه به ایشان اقتدا کنند تا کم کم ضرورت آن را با نیروی عقل درک کنند و قلبا و عمدا به این روش و منش خو کرده و بر آن باقی بمانند. دنیای امروز ما به اندازه ای با سرگرمی های متنوع بیهوده آمیخته است که اگر کودک را رها کنید و نسبت به احساس و ادراک او بی تفاوت باشید، بعید است خود به خود از لابلای این آشفته بازار راه راست را پیدا کند و دستش به دامان بزرگان آسمانی برسد مگر اینکه خدا به او عنایت ویژه ای بکند.
بنابراین کودکان را قبل از آنکه بزرگ شوند و به بیهوده وقت گذراندن و بی هدف زندگی کردن عادت کنند به راه راست هدایت کنید و تداوم یک عمر آن را با ایجاد و تقویت محبت اهل بیت تضمین کنید. ![]()
اما یادتان باشد اشتباه بعضی از قدیمی ها را مرتکب نشوید و کودکانتان را پنج امامی بار نیاورید. بزرگی می گفت ما شیعیان تنها در شمارش به دوازده امام اشاره می کنیم اما عملا نسبت به پنج امام معرفت داریم و برای ایشان از عواطفمان خرج می کنیم. این امامان شامل حضرت علی ، امام حسن ، امام حسین ، امام رضا و اما زمان علیهم السلام هستند. خوشا به حال آنانکه هر روز زیارت ائمه مخصوص آن روز را با ترجمه می خوانند و کودکانشان را با همه ی ائمه آشنا می کنند و لااقل در ایام ولادت و شهادت هر کدام از آن بزرگواران در شناخت و معرفت نسبت به آن امام معصوم تلاش می کنند. این انصاف نیست که این ائمه هم چنان که نزد دشمنان دین مظلوم بودند در جامعه شیعیان هم مظلوم باشند . باید کودکان را نسبت به امامان چنان با غیرت بار بیاوریم که کسی جرات توهین به امامان و مقدساتشان را پیدا نکند. از خود این سوال را بپرسیم که برای شناساندن دهمین امام فرزندم به او چه کارهایی کرده ام؟آیا تا به حال نام زیبای امام هادی ،حضرت علی النقی را برای او بر زبان جاری کرده ام یا داستانی از زندگی او برای فرزندم تعریف کرده ام؟!
1. لِمَنْ رَسَخَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فِی قَلْبِهِ لِیَكُونَ الْإِیمَانُ أَثْبَتَ فِی قَلْبِهِ مِنْ جَبَلِ أُحُدٍ فِی مَكَانِهِ وَ مَنْ لَمْ تَصِرْ مَوَدَّتُنَا فِی قَلْبِهِ انْمَاثَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِهِ كَانْمِیَاثِ الْمِلْحِ فِی الْمَاء (كتاب سلیم بن قیس الهلالی، حدیث اربع ،ص: 831). 2. «عن ابی عبد اللَّه علیه السّلام قال: بادروا أولادكم بالحدیث قبل أن یسبقكم إلیهم المرجئة. الكافی 6/ 47». منبع:تبیان 4 / 3 / 1391برچسب:, :: :: نويسنده : سید احسان حسینی ![]()
ای پنـجـمیـن امـام، یـا بـاقـرالعلـوم بر رفعـتـت سلام، یا باقرالعلوم
ای حضرت کریم، ای فضل تو عمیم وی رحمت تو عام، یا باقرالعلوم وقتی که خواسته باشی از بزرگترین انسانهای تاریخ و دین، ذکر نام کنی، قلم ناتوانت قادر به نوشتن نیست، چه رسد به اینکه بخواهی از آفتابی درخشان یاد کنی که شکافنده دانشهای بشری است. حضرت امام محمد باقر (علیهالسلام)، پنجمین خورشید ولایت آل رسول، بنا به خواست و مشیت پروردگار، آنچنان از دریای علم بیکران الهی بهرهمند بود، که ایشان را باقرالعلوم به معنای شکافنده علمها میشناختند. اما باید به این نکته نیز توجه داشت که این امام همام، فقط در زمینه علم و دانش شناخته شده نبودهاند، و به روشهای مختلف، مردم را به عبادت خداوند یکتا و ترویج نیکیها دعوت میکردند که از جمله این موارد میتوان به این موضوع اشاره کرد که آن بزرگوار، یارانش را به همدردی و برادری و نیز یاری مسلمانان سفارش میکرد و میفرمود: «دوست داشتنیترین کارها نزد خدا این است که مسلمانی، شکم مسلمانی را سیر کند، غمش را بزداید و دینش را ادا کند». خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود میدهد، اما دینش را فقط به دوست خود میبخشد. بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص (215)
2 / 3 / 1391برچسب:, :: :: نويسنده : سید احسان حسینی به مناسبت فرا رسیدن سال روز
آزاد سازی
![]() خونین شهر...
![]()
![]() ![]()
خیره شده بود به سرخی خورشید با صدای دوستش به خودش اومد
-اتوبوسا تا نیم ساعت دیگه راه میفتن، جا نمونی؟!
نیم نگاهی به ساعت مچی اش انداخت، کفشهایش را از داخل کیسه ای که در دست داشت بیرون آورد و نشست روی زمین.
- من هیچی نمی خوام، فقط اگه می تونی یه کم از خاک طلائیه رو برام بیار.
- داری خاک جم می کنی؟
از جایش بلند شد، چادرش را تکاند و برگشت سمت دوستش.
![]()
-برای میناست، خاکو برای پدرش می خواد، واسه تیمم، می خواد یه جورایی خاطرات پدرش رو دوباره براش زنده کنه، می گفت پدرش می گه وقتی خاک اینجا رو توی مشتت می گیری انگار یه تیکه از بهشت توی دستاته، خاکی که آغشته به خون آدماییِ که همشون بوی آسمون می دادن.
- مگه ... پدر مینا هم ... من ... نمی دونستم
نگاهی به کیسه پر از خاک انداخت، لبخند تلخی زد و گفت: خیلی سخته نتونی حتی برای تجدید خاطره، دوباره به جایی برگردی که وجب به وجبش رو با خون یکی از عزیزات پس گرفته باشی، نه؟!
![]() ![]()
به اطرافش نگاه کرد، چشمش به علی افتاد، سینه خیز خودش را به او رساند.
- علی ... علی ..
پیشانیش را بوسید، دوباره به اطرافش نگاه کرد، کمی آن طرف تر حسین را دید، به سختی کنارش نشست.
-حسین ... حسین ...
با صدای خش خش بیسیم به خودش آمد، دستگاه بیسیم را از روی کولش برداشت و گذاشت مقابلش.
![]()
- یاسر سایر عباس ... یاسر یاسر عباس. ![]() اشک در چشمانش حلقه زده بود، گوشی بیسیم را در دست گرفت.
-عباس عباس یاسر ... به گوشم.
خیره شده بود به محسن که کنارش افتاده بود.
- یاسر جان بهشون بگو اجرشون با فاطمه زهرا.
بغض راه گلویش را بست، سرش را برگرداند، چشمش به پیشانی بند سرخرنگی افتاد که کنارش بود، لبخند تلخی زد.
- بازم جا موندم...
- یاسر جون شنیدیم گل کاشتین، همه خرچنگا رو فرستادین عقب ...
حاجی می گه به بچه ها بگو شیرینشیون محفوظه .
![]()
نگاهش روی پاکتی که زیر در افتاده بود خیره ماند، صدای گاز موتور را از پشت در شنید، در را که باز کرد، مرد موتور سوار در بین گرد و خاک کوچه گم شده بود. خم شد و پاکت را از روی زمین برداشت.
- برای دخترم زهرا.
اشک در چشمانش حلقه زد، صدای ضربان قلبش در گوشش پیچید، پاکت را بازکرد. نگاهش روی پیشانی بند سرخرنگ و پلاک نیم شده، ثابت ماند.
![]() ![]()
این دلنوشته ها را تقدیم می کنم به محضر تمام شهدای انقلاب اسلامی که تا پای جان از مرز و بوم میهن اسلامیمان دفاع کردند. که اگر آن روزها مردان آسمانیمان نبودند ما هم امروز نبودیم...
برگرفته از:تبیان
2 / 3 / 1391برچسب:, :: :: نويسنده : سید احسان حسینی
آخرین مطالب نويسندگان |
||
![]() |